تنها انسان گریان نیست
نگاهی به گروه ساکن روان
174 شماره ماهنامه هنر موسیقی، 1397
نگارنده: محمد بیگی
اگر میخواهید لحظهای از هرجومرج زندگی ماشینی دور شوید، تنظیمهای متفاوتی بشنوید و موسیقی را در دنیای اشعاری مدرن تجربه کنید؛ «ساکن روان» گزینۀ مناسبی برای شما میباشد. احسان قلامی بیرقدار و بصیر فقیه نصیری دو عضو اصلی «ساکن روان» هستند و موسیقی را که بیان احساسات و اندیشه انسان است بهزیبایی به گوش مخاطب هدیه میدهند. استفاده از کلام شاعرانی که تابهحال کمتر از آنها در موسیقی استفاده شده است یکی از نقاط قوت آنها بهحساب میآید و همین نشانهای از شناخت خوب گروه از ادبیات را نشان میدهد
ساکن روان تاکنون دو آلبوم منتشر کرده و چند اجرای زنده برای دوست داران خود داشته است. نخستین آلبوم آنها در تابستان 1391 منتشر شد که نام این آلبوم اسم گروه را یدک میکشد. طرح جلدی بسیار ساده اما خوشساخت دارد که مخاطب را با موسیقیای روبهرو میکند که چندان شلوغ بهنظر نمیآید اما در عوض به جا و با احساس، دغدغۀ موسیقایی آهنگسازان این گروه را نشان میدهد. آلبوم «ساکن روان» از کلام شاعرانی همچون م.آزاد، کیومرث منشیزاده، یدالله رویایی، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، منوچهر نیستانی، پرویز خانلری و رامین غلامی بیرقدار بهره برده است. آهنگ اول «تنها انسان گریان نیست» نام دارد که گروه از شعر مرحوم م.آزاد استفاده کرده و جهان شاعر را که حسی انسانی دارد با ملودی وکالی زیبا بهگوش مخاطب میرساند. آهنگ «انسان» با اینترو زیبایی آغاز شده و صدای ساز ویلن این اثر را دوچندان کرده است. اثر دیگر قطعۀ «آغاز یک پایان است» است؛ به ابتدای شعر این آهنگ دقت کنید
در چشمهای او
هزاران درخت قهوه بود
که بیخوابی مرا تعبیر مینمود
همین کافیست، همین سه خط شعر برای یک قطعۀ زیبا کافیست. حتی اگر شما با ادامۀ موسیقی همراه نشوید چیزی را از دست ندادهاید. تعبیر رنگ چشمهای معشوق به درخت قهوه و بیخوابی که شاعر از تماشای آنها دارد این قطعه را بسیار زیبا جلوه داده است. قطعۀ «سلام ماهیها» زیباترین نکتهاش نوازندگی ایمان جعفری پویان است که ساز کلارینت را در جایی مناسب و با احساس مینوازد. قطعۀ «سیاه» شعری از یدالله رویایی را یدک میکشد. شخصا وقتی نام او را در لیست شاعران آلبوم دیدم تعجب کردم چرا که او را یکی از بزرگان شعر حجم میشناسیم؛ شعری که درک و دریافتش برای مخاطب مشکل است و حال با فضاسازی موسیقایی این اثر برای مخاطب مشکلتر هم خواهد شد؛ اینکه ساکن روان چقدر از پس رنگوبوی نتها در همراهی با کلام رویایی برآمده است هیجان مرا برای شنیدن این قطعه بیشتر میکند اما بد نیست قبل از گوش دادن به این اثر قسمتی از بیانیۀ شعر حجم را بخوانیم تا شاید آمادگی بیشتری برای شنیدن این قطعه داشته باشیم: «حجمگرایی آنهایی را گروه میکند که در ماورای واقعیتها به جستوجوی دریافتهای مطلق و فوری بیتسکیناند و عطش این دریافتها هر جستوجوی دیگر را در آنها باطل کرده است. از واقعیت تا مظاهر واقعیت از شیئی تا آثار شیئی فاصلهای است؛ فاصلههایی از واقعیت تا ماورای آن. شاعر حجمگرا این فاصله را یک جست طی میکند، تند و فوری؛ و بدینگونه از واقعیت به سود مظهر آن میگریزد. هر مظهری که انتخاب کند، از بعدی که بین واقعیت و آن مظهر منتخب است با یک جست میپرد و از هر بعد که میپرد، از عرض، از طول و عمق میپرد، پس از حجم میپرد، پس حجمگرا است و چون پریدن میخواهد به جستوجوی حجم است» لازم است توضیح دهم که شخصا هیچوقت با شعر حجم ارتباط برقرار نکردهام و گاه برایم حسی از ناتوانی شاعر برای پدید آوردن تصاویر شاعرانه را تداعی میکند؛ کلمات از هر سویی به مخاطب تحمیل میشوند و گاه بهصورتی اتفاقی در میان انبوهی از جملات تصویری خلق میشود، هرچند باید به این نکته اشاره کرد که ارتباط برقرار نکردن نگارنده بهمعنای بد یا خوب بودن و ارزشگذاری سبکی در هنر نیست هرچند که نگارنده از شناخت کافی از دنیای شعر برخوردار است
قطعۀ «بر سرمای درون» که یکی از زیباترین اشعار احمد شاملو را یدک میکشد بهزیبایی از لحاظ ملودی وکال و ارکستراسیون پدید آمده است؛ همراهی علی جعفری پویان نوازندۀ ویلن با خواننده و در پایان قطعه اضافه شدن ساز درامز که آرش پژندی مقدم آن را نواخته است به زیبایی اثر افزوده است. قطعۀ «ترانهام برای تو» با ملودی زیبایی از سهیل فقیه نصیری نوازندۀ گیتار الکتریک آغاز میشود؛ جای گیتار الکتریک در قطعات دیگر گروه بسیار کمرنگ است و ایکاش در قطعات دیگر بیشتر مورد استفاده قرار میگرفت. قطعۀ «آفتاب میشود» آنقدر شعر زیبایی دارد که خوانش آن بدون موسیقی هم زیباست، هرچند ساکن روان تنها در قسمت اول این آهنگ بهخوبی از پسِ ساخت آن برآمده و قسمت دوم در فضایی دیگر و با حسی مشترک با کلام پیش نرفته است. در این آلبوم نوازندگان خوبی با «ساکن روان» همکاری کردهاند و همین امر سبب شده تا بداههنوازیهای قابل تأملی برای خلق این آلبوم صورت بگیرد و نوازنده با حسی که در هنگام شنیدن اشعار مدرن به او دست میدهد به آفرینش میپردازد
گاهی درخشش آفتاب دومین آلبوم ساکن روان است و برعکس آلبوم اول طرح جلد پویایی ندارد؛ بهخصوص در پشت جلد این آلبوم مخاطب نمیداند که هدف از عکس گرفتن دو آهنگساز در کنار اتوبان و آن تابلو «مطلقاً ممنوع» چیست؟ اما عکسها، نوشتن اشعار و توضیح پایانی که درون جلد وجود دارد مناسب است و شما نهتنها با اسامی نوازندگان بلکه با تصاویر آنها که معمولاً کمتر دیده میشوند نیز آشنا میشوید
این آلبوم شامل هشت قطعه است که چهار اثر آن بر روی اشعار شمس لنگرودی سروده شده است؛ اما زیباترین اثر این آلبوم را میتوان قطعۀ «بدرود» با شعری از زندهیاد احمد شاملو نام برد. ازلحاظ آهنگسازی، فراز و فرودهای ملودی وکال، ریتم به جا و استفاده از تکنیک «پیتزیکاتو» در ساز ویلن، همگی به زیبایی این اثر افزوده است و چیزی که از لحاظ موزیکال نسبت به آلبوم پیشین «ساکن روان» به ان توجه شده، وجود پررنگتر ریتم است؛ هرچند ریتمها سادهاند اما درست و بجا بهکار رفته است؛ نکتهای که در قطعۀ «بادها» درک و دریافتش ملموستر است
موسیقی «ساکن روان» مسیر درستی را پیش گرفته است؛ آنها همانند فلسفۀ نامی که برای گروه شان انتخاب کردهاند در ظاهر «ساکن» هستند و مخاطب را با تمپو پایینِ موسیقیشان به آرامش دعوت میکنند؛ اما قسمت «روان» آنها تنظیمهای زیبایی است که قاب مناسبی برای اشعاری که میخوانند درست کرده است، هرچند گاه کلام است که بهصورت قاب برای تصویرهای انتزاعی موسیقی این گروه شکل میگیرد. شخصاً دوست داشتم در نگاه «ساکن روان» نسبت به هنر طعمی از آثار اجتماعی سیاسی را هم ببینم؛ بهخصوص در این شرایط که مخاطب فهیم تشنۀ این آثار است، هرچند شاید نگاه این گروه تنها به پیروی از تئوری هنر برای هنر شکل بسته است و اصلاً اعتقادی به تعهد در هنر ندارند. «ساکن روان» که به دور از توجه به سلیقۀ فرهنگ عامه، موسیقی دلخواه خود را پدید آورده، چند اجرای زنده را تجربه کرده و خصوصاً در آلبوم نخست انتخابهای خوبی در اشعار داشته است؛ شایستۀ نگاه دقیقتر از طرف مخاطبان جدی موسیقی میباشد و امید است بازهم به راه خود ادامه داده و احساس موزیکال خود را با مخاطبان کم اما هوشمند خود تقسیم کنند