for 80th birthday of Bob Dylan

182 number of Art of music magazine

Tehran / Iran , 2021

به مناسبت هشتاد سالگی باب دیلن

182 شماره‌ی ماهنامه هنر موسیقی، 1400

نگارنده: محمد بیگی

 

ادبیات از آن گونه هنره ایی شناخته می شود که همواره در کشور ما جایگاه ویژه ای داشته و یکی از مهم ترین زیر شاخه های آن که پیشینه ای ژرف در تاریخ کشورمان دارد شعر است. به نظر می رسد هیچ کشوری مانند ایران مملو از شعر و شاعرانگی نیست و از قرن ها پیش تا کنون کشور ما توانسته شاعران تراز اولی را به مردم ایران و گاه به دنیا معرفی کند. شعر نه تنها در کتاب ها بلکه جایگاهش را در جز به جز خرده فرهنگ ما نیز پیدا کرده و   با نگاهی دقیق تر می توان آن را بر روی دیوارها، بیلبوردها، ماشین ها، سنگ قبرها و حتی شعارهای سیاسی هم مشاهده کرد. همواره معتقد بوده ام که برای موفق شدن یک هنرمند ایرانی در حوزه موسیقی (فارغ از موسیقی اینسترومنتال   بی کلام)، باید به شعر توجه ویژه ای داشت چرا که مردمی که در جز به جز زندگی شان با شعر خو گرفته اند برای گوش دادن به موسیقی هم نقش ادبیات برایشان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و با بررسی سیر موسیقی از دوران مشروطه تا به امروز در می یابیم که اثار موسیقیایی توانسته اند در دل و جان مردم ماندگار شوند که از کلامی ژرف و جدی برخوردار بوده اند و برای مثال اگر یک اثر موسیقیایی را به شکل یک تابلو نقاشی ببینیم، در اکثر موارد کلام نقشِ تصویر و موسیقی نقش قاب عکس را ایفا کرده است. در این میان باید ترانه را گونه ای از شعر بدانیم که برای اجرایی موسیقیایی نوشته می شود و نوشتن ترانه ی نوین در پیش از انقلاب تا به امروز کارهای ماندگاری را در حوزه موسیقی برای ما به یادگار گذاشته است.

از آن جا که فرهنگ یک کشور بدون ترجمه عقیم می ماند، خوشبختانه در تاریخ ما مترجمان بزرگی بوده اند تا آثار مهمی را برای مخاطبان جدی ادبیات ترجمه کنند و تا کنون در بخش-های مختلف ادبیات از جمله داستان کوتاه، رمان و شعر آثار قابل تاملی ترجمه شده است اما متاسفانه با توجه به اهمیتی که ترانه برای شکل گیری یک اثر موسیقیایی دارد مترجمان ما از ترجمه ی ترانه های جهان غافل بوده اند و تا کنون آثار بسیار کمی در این حوزه به چاپ رسیده است. برای ترجمه یک ترانه نه تنها مترجم باید به زبان آگاهی کامل داشته باشد بلکه باید جامعه شناسی و پیشینه ی سبکی که مولفِ مورد نظر در آن فعالیت می کند نیز بشناسد و در کنار آن زبان شعر را به خوبی درک کند تا بتواند تصاویر شاعرانه ای که مولف در ذهنش داشته را به درستی برگردان کند. حال شاید به همین خاطر است که مترجمین ما به ندرت سمت ترانه امده اند؛ چرا که غیر از تسلط بر زبان و شعر باید دنیای موسیقی را هم به خوبی بشناسند. شخصا تا کنون دو هدف برای ترجمه  ی ترانه های جهان داشته ام. نخست بحث لذت بردن از آثار فاخر موفق ترین موسیقی-دانان غربی است که می تواند جهانِ زیبایی شناسی ما را گسترده-تر  کند و سپس درک و دریافت هر چه بیشتر ما از موسیقی غربی در حوزه اندیشه است که می تواند کمک شایانی خصوصا برای ترانه سرایان کشورمان باشد که به نظرم در حوزه اندیشه ضعف-های زیادی دارند و در این سال های اخیر شاهد نوشتن ترانه های ضعیفی در داخل و خارج از کشور از آن ها بوده ایم که تنها جهان بینی شان به توصیف معشوقه ختم شده است؛ هرچند هنوز هنرمندانی هستند که به ترانه نگاه جدی تری دارند اما تعداد آن ها در مقایسه با هنر کالایی که به صورت انبوه تولید و مصرف می شود به شدت پایین است. ترجمه ی ترانه های جهان می-تواند پلی میان ترانه سرایان کشورمان با موفق ترین هنرمندان غربی ایجاد کند، چه بسا تا کنون تعدادی از موفق ترین ترانه-سرایان کشورمان به درستی و با خوانش و تاثیر از ترانه های غربی، بهترین آثار خویش را عرضه کرده اند. در این میان موسیقی راک که در دهه ی پنجاه ظهور کرد و تا کنون به عنوان موسیقی مردمی، موجِ گسترده ای را در دنیای هنر ایجاد کرده؛ از ترانه های زیبا و تاثیر گذاری برخوردار بوده و اگرچه موسیقی راک در بر گیرنده ی سبک های متفاوتی است اما به موسیقی کلام محور، گرایش زیادی دارد و ملودی وکال در این سبک نقش پُر رنگی را ایفا می کند. موسیقی راک در  موضوع های متفاوتی از جمله عشق، نفرت، جنگ، انسان گرایی، همبستگی، صلح و دادخواهی آثار متنوعی را تا کنون عرضه کرده است که برای درک و دریافت بهتر آن خالی از لطف نیست که به ترجمه ی بهترین آثار منتشر شده در این حوزه بپردازیم و در این میان به مناسبت تولد هشتاد سالگی باب دیلن  ترانه ای از او را بر گزیدیم. در سال 2016 بود که ادبیات جهان نگاه ویژه ای به ترانه انداخت و باب دیلن به خاطر چند دهه فعالیت در حوزه موسیقی و سرودن ترانه های تاثیرگذار فراوانی که داشته است، برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد. توجه به ترانه و این انتخاب اگرچه بسیار دیر انجام شد اما این نکته را برای ما یادآوری کرد که ترانه ی خوب چقدر می تواند در پیشبرد موسیقی کمک کند و نقش مهمی در به خاطر سپردن ماندگارترین آثار موسیقیایی در ذهن مردم به جای بگذارد. این که ایا باب دیلن در مقایسه با ترانه سرایان دیگر غربی مستحق دریافت این جایزه بود یا خیر در این بحث نمی گنجد اما بدون شک او یکی از جریان سازترین موسیقی دانان معاصر محسوب می شود که در سراسر دنیا هنرمندان زیادی را تحت تاثیر خود قرار داده و مجله رولینگ استون  در میان پانصد اثر انتخاب شده، آهنگ همچون یک خانه به دوش  از او را به عنوان برترین آهنگ تمام دوران (در حوزه موسیقی مردم پسند) انتخاب کرد و تا کنون صد میلیون نسخه از آلبوم های وی در سراسر دنیا به فروش رسیده است. انتخاب تنها یک ترانه از بین سی و هشت آلبومی که تا به حال باب دیلن منتشر کرده بدون شک کار دشواری  است که در نهایت تصمیم به ترجمه و معرفی آهنگ اربابان جنگ  گرفتم. ترانه سرایی در حوزه جنگ موضوعی است که بارها و بارها در دنیای موسیقی راک به ان پرداخته شده؛ چرا که دنیای غرب در قرن بیستم جنگ جهانی اول و دوم را تجربه کرده و شاهد کشته شدن میلیون ها انسان بوده و این رویداد تاثیر فراوانی بر هنرمندان سراسر جهان، به ویژه هنرمندان مغرب زمین گذاشته است. به راستی می توان یک آنتولوژی از ترانه هایی که تا کنون با موضوع جنگ سروده شده را گردآوری کرد که بدون شک یکی از زیباترین آن ها همین ترانه ی اربابان جنگ می باشد.

اربابان جنگ

با شما هستم ای اربابان جنگ
شما که تفنگ ها را میسازید
نقشه های جنگ میکشید
یک به یک بمب‌ها را طراحی می‌کنید
و سپس پشت دیوارها پنهان میشوید
و زیر میزها، خودتان را مخفی میکنید
فقط میخواهم بدانید
چهره تان را از پشت نقاب هایتان میشناسم

شما که بی کاره ای بیش نیستید
و تنها یاد گرفته اید دیگران را از میان بردارید
شما دنیای مرا به بازی گرفته اید
انگار که من اسباب بازی شما هستم
سپس تفنگی به دستم میدهید
از مقابل چشمانم دور میشوید
بر میگردید و پا به فرار میگذارید
درست آن هنگام که گلوله ها در آسمان به پرواز در می آیند

همانند یهودا
دروغ میگویید و فریب میدهید
و میگویید جنگ جهانی میتواند برای ما مفید باشد
و از من میخواهید این حرف ها را باور کنم
اما من از عمق چشم هایتان میبینم
و ذهنتان را میخوانم
درست مثل زمانی که ریختن آب
به درون فاضلاب را تماشا می‌کنم

تمام اسلحه ها را
برای آتش گشودن آماده میکنید
سپس بر میگردید و افرادی که یکی پس از دیگری میمیرند را نظاره میکنید
و بعد در خانه های اشرافی تان پنهان میشوید
در حالی که جوانان در خون غوطه میخورند
و بدن هایشان در گل و لای دفع میشود

چنان بر جان هستی ترس انداخته اید
که قدرت بازگویی اش را ندارم
ما می‌ترسیم فرزندی به این دنیا آوریم
چرا که دارید فرزندی که هنوز نه نامی دارد و نه اصلا به دنیا آمده را تهدید میکنید
شما لیاقت خونی که در رگ هایتان جاری است را ندارید

چقدر باید از درون پُر شوم
تا بتوانم این سینه که مالامال درد است را خالی کنم
شاید بگویید هنوز جوانی بیش نیستم و فردی نا آگاهم
اما شکی نیست که مغزم بیشتر از شما کار میکند
و این‌که مسیح هرگز شما را برای اعمال تان نمیبخشد

اجازه بدهید تا سوالی از شما بپرسم
آن قدر جیب هایتان را مملو از پول کرده اید
که بتوانید برای خود عفو و بخششی خریداری کنید؟
به راستی خیال میکنید این پول به کارتان می‌آید؟
به نظرم آن هنگام پاسخ سوال تان را میگیرید
که مرگ به سراغتان آید
و تمامی پولی که اندوخته اید
نمیتواند روحتان را آرام کند

امیدوارم همه تان بمیرید و مرگی زودرس داشته باشید
و من هم در آن بعداز ظهر تابوت تان را دنبال خواهم کرد
تا نظاره گر گذاشتن شما در دل خاک باشم
و آن قدر بر فراز قبرتان می ایستم
تا یقین یابم که برای همیشه مرده اید