Baramant album

178 number of Art of Music magazine

Tehran / Iran , 2020

Homerg article content:

هومرگ

نگاهی به آلبوم گروه بارامانت

منتشر شده در 178 شماره ماهنامه هنر موسیقی، 1399

نگارنده: محمد بیگی

 

 

موسیقی متال در ایران دستخوش فراز و فرودهای بسیاری بوده است. از شکل‌گیری گروه‌های موسیقی که کلام انگلیسی را محور کار خود قرار دادند تا شاید در عرصه‌های بین‌المللی بتوانند به جایگاهی برسند و تأکید داشتند که کلام انگلیسی بهتر بر روی این‌گونه از موسیقی می نشیند، از هنرمندانی که سعی کرده-اند موسیقی متال را با کلام فارسی ارائه کنند تا دغدغه های جامعۀ خودشان را ملموس‌تر به گوش مخاطب برسانند و البته در این حوزه گاه موفق و ناموفق بوده اند و درنهایت انتخاب موسیقی اینسترومنتال در این سبک که دلیلیش می تواند پیدا نکردن وکالی مناسب برای ارائۀ آثار، آسان‌تر مجوز گرفتن برای اجرای کنسرت و تولید آلبوم و یا سلیقۀ هنرمندان که ترجیح داده اند موسیقی خود را به‌صورت کاملاً انتزاعی و بدون کلام به گوش مخاطب برسانند. یکی از آن گروه ها که به‌صورت اینسترومنتال و به‌تازگی اولین آلبوم خودش را عرضه کرده است «بارامانت» نام دارد. گروهی که نسبت به اکثر بندهای موسیقی متال در ایران با خط فکری مشخص‌تری کار خود را شروع کرده و از کلیشه هایی که غالباً در موسیقی بدون کلام در این سبک به‌چشم می خورد دوری کرده است؛ کلیشه هایی که انگار بدون آن‌ها نمی شود موسیقی اینسترومنتال ساخت و تنها با کنار هم قرار دادن چند ریف و نواختن گیتار سولو با سرعت بالا، چیز دیگری برای ارائه ندارند.

گروه بارامانت سعی داشته است گام‌به‌گام برای اثر هنری که ارائه می دهد خط فکری مستقل خود را ارائه دهد. حامد بابایی و امیر خوش‌حرف دو نوازندۀ گیتار الکتریک هستند که هستۀ اصلی بارامانت را تشکیل داده اند. آن ها از سال 1385 همکاری خود را آغاز کردند و 13 سال بعد این همکاری به تولید آلبوم «هومرگ» همراه شد. شاید 13 سال برای مخاطبی که در جریان موسیقی و مسائل و مشکلاتش نیست زمان زیادی باشد اما برای هنرمندانی که در این ژانر فعالیت می کنند، نداشتن تهیه‌کننده برای تولید آلبوم، سخت گیری هایی که برای صدور مجوز صورت می-گیرد، کنسل شدن کنسرت های پی‌درپی و نداشتن حمایت مناسب چه ازطریق رسانه ها و چه ازطریق طرف‌داران این سبک که بیشتر دوست دارند بازخوانی (کاور) گروه های بزرگ غربی را بشنوند تا موسیقی اوریجینالی که توسط هنرمندان کشورمان ساخته می-شود، 13 سال زمان زیادی به‌نظر نمی آید.

اولین تعریفی که مخاطب در فضای مجازی از معرفی گروه می-خواند چنین است: «تردید، رعشه ای‌ست بر تن هر آنچه پایدار و قطعی ست. نگاه مردد بر آن است تا قرارداد را به‌میدان بیاورد و زمین بزند. قاعدۀ نبرد این است که با حذف فاصلۀ میان دو بخش یک واژه، دو شقه به‌هم بخیه خورده و یک تهی جدید ساخته شود؛ واژه ای گنگ، بی معنی، فاقد ارجاع، واژه ای که به بیراهه می رود و هیچ نمی گوید. بار سنگین امانت، همان که به رویین-تنی نامدار بود به یک بی وزنی پوک بدل شده تا چون حباب به اشاره ای شکننده باشد، تا از اساس دگرگون شود، تا از آن هیچ نماند. امانتی که امری برتر دانسته شده به گود آمده تا محک زده شود. بازخوانی، غلط‌خوانی، هرزخوانی، شکل عملی بی-اعتنایی برگزیدن است؛ بازی تلخ آن هاست، آنجا که نمی خواهند بخوانند اما ناگزیرند که بخوانند».

گروه «بارامانت» خود را به بهترین شکل ممکن تعریف کرده است تا در همان ابتدای کار تکلیفش را با مخاطب روشن سازد. آن ها در جزء‌به‌جزء آثار هنری شان این تردید را فریاد می زنند اما ترجیح می دهند که مخاطب را به‌چالش کشیده و او را به واکنش نسبت به رویدادهای شکل‌گرفته در گروه خود همراه سازند. ابتدا به نام گروه اشاره می‌کنیم که غلط خوانی تعمدی از عبارت بارِ امانت است. بارامانت قبل از اینکه مخاطب را با موسیقی خود درگیر کند و شما را در دنیای ریتم، ملودی، هارمونی و رنگ صوتی غرق کند ترجیح می دهد که در گام نخست و با نام خود مخاطب را به فکر ببرد. عامل بعدی برای تردید شما نامی است که گروه برای آلبومش برگزیده است. «هومرگ» یا مرگ یاری شرایطی است که بیماران بنا به درخواست خودشان ترجیح می دهند به‌صورت آرام بمیرند. اما مرگ خودخواسته برای اسم آلبوم حاصل از چیست؟ رنجی که اعضای گروه در دنیای پیرامونشان تجربه می کنند؟ مرگ‌اندیشی و پوچ‌گرایی را تداعی می کند؟ و یا نگاه تازه و شیرینی به مرگ دارند؟ موسیقی اینسترومنتال فراز و فرودهای ملودیک و جذابی دارد و درعین‌حال برداشت تصویری واضح از آن سخت و بسیار شخصی است، چرا که اصلاً یکی از مهم ترین خصوصیات موسیقی هم انتزاعی بودن آن است. حال مخاطب برداشت های فراوانش را باید در گوش دادن به اهنگ های بارامانت جست‌وجو کند تا بتواند درک و دریافت بهتری از نام آلبوم به‌دست آورد و در این راستا طرح جلد آلبوم به یاری فهم صحیح تری از مفهوم این اثر هنری کرده است؛ زیرا حامد بابایی در کنار نوازندگی و آهنگ‌سازی، نقاشی هم از دغدغه های جدی اوست که نمود آن در آلبوم به‌خوبی خودش را نشان داده است.

طرح جلد این آلبوم را سام کشمیری پدید آورده است و به‌نظر می‌رسد جنگ میان فرشته ها و دیوها را نشان می دهد. فرشته ها برعکس نامشان قرمز و دیوها سبز هستند. وقتی طرح جلد آلبوم را در کاوری که «بارامانت» برای آلبومش طراحی کرده قرار می‌دهیم تنها دیوها هستند که نشان داده می شوند. این تناقض و تردید برای چیست؟ جای دیو و فرشته در ذهن مرگ اندیش بارامانت چه نقشی را ایفا می کند؟ انگار جای زشتی و زیبایی، پلیدی و خوبی، نیکی و بدی در دنیای بارامانت و بهتر بگوییم در دنیای پیرامون خودمان عوض شده و گروه نوعی واژگونی را فریاد می زند. وقتی قاب سی‌دی را باز می‌کنیم جز دو صفحه که تنها نام ترک های آلبوم را نوشته است چیز دیگری دستگیرمان نمی شود. ازآنجایی‌که این آلبوم اولین اثر «بارامانت» است، ای‌کاش اعضای گروه با نوشتن توضیحاتی در مورد اعضا و فضای موسیقی که در دل آلبوم جای دارد مخاطب را بیشتر با خود آشنا و همراه می کردند.

فضای موسیقی حاکم بر آلبوم بیشتر بر ریتم تکیه دارد و «بارامانت» در تلاش بوده است که با ساختن ریف های خلاق و زیبا، موسیقی خود را ایجاد کند و توجه بیش از حدی به ریتم داشته است. نگارنده به دنبال استفادۀ این گروه از نواختن کلیشه ای سولو گیتار با تمپو بالا نمی گردد اما به‌نظر می رسد موسیقی اینسرومنتال «بارامانت» که فضای ثرش‌متال را تداعی می کند باید ملودیک‌تر جلوه دهد تا هم مخاطب در چارچوب ریتم به بن‌بست نرسد و هم ملودی که قادر است تجربه ها و احساسات پرشوری را در ما برانگیزد فضای زیباتری به البوم دهد. قطعۀ اول به مبارزه طلبیدن نام دارد که حس مبهم و تردیدآوری را برای مخاطب به‌وجود می‌آورد چرا که «بارامانت» می خواهد در ابتدای شروع آلبوم مانند نام گروه و طرح جلد آلبوم حسی از تردید را فراهم سازد اما در ادامۀ راه با همراهی لید گیتار، حسی ساده اما زیبا را به گوش مخاطب می رساند. قطعۀ دوم یعنی بهتان زدن با ریف هایی به‌هم‌پیوسته به‌پیش می رود و چهارچوب اصلی موسیقی «بارامانت» در این آلبوم که ریتم است را تداعی می کند؛ هرچند فضا در موسیقی چند بار تغییر می کند اما مخاطب به دنبال ایجاد بافت موسیقی پلی فونیکی است که با لید گیتار همراه باشد؛ اما بارامانت ترجیح داده تمرکزش را بر روی ریتم بگذارد. قطعۀ بی وزنی یکی از محبوب ترین کارهای بارامانت و طولانی ترین اثر این آلبوم با مدت زمان هفت دقیقه و شش ثانیه می باشد. ملودی زیبای ابتدای این قطعه حسی از تنهایی را به مخاطب ارائه می دهد و بارامانت سعی داشته تا فضای این قطعه را به سمت رخوت، انزوا و درنهایت بی وزنی ببرد و در ادامه با شروع موسیقی با ریفی زیبا و تغییر فضا این زیبایی را دوچندان کرده است. تغییر فضا در این قطعه به اینجا ختم نمی شود و پس از شنیدن سولویی ملودیک و خوش‌ساخت تمپو در قطعه پایین می آید. تغییر چندبارۀ فضای موسیقی و درنهایت رسیدن به فضای مبهم اولیۀ مخاطب را به ارامش اولیه بازمی گرداند.

گروه بارامانت برای ارائه ی اولین اثر هنری‌اش با دو هنرمند باسابقه در حوزۀ موسیقی راک همکاری کرده است. فرشاد رمضانی یکی از نوازندگان پیشکسوت گیتار باس است که در یکی از قطعات این آلبوم یعنی آهنگ منزوی حضور داشته است. همکاری با وی برای نگارنده جای این سؤال ها را ایجاد می کند که بارامانت به دنبال فضایی متفاوت در لاین های ضبط‌شد ه ی گیتارباس می‌گردد؟ دوست دارد از تجربه ی وی برای به‌پیش بردن آلبوم استفاده کند؟ و یا بیشتر برای سنگین کردن وزنۀ آلبوم، فرشاد رمضانی را به‌عنوان نوازندۀ میهمان دعوت کرده است؟ نفر دیگری که در این آلبوم با گروه همکاری کرده همایون مجدزاده نام دارد که البته بار سنگینی را در این آلبوم به‌دوش کشیده است، چرا که نوشتن خط‌های ساز درامز بر عهدۀ وی بوده و میکس و مستر این پروژه را نیز انجام داده است و البته از عهده ی آن به‌خوبی برآمده است؛ به‌خصوص میکس و مستر قطعات این آلبوم که اتفاقاً یکی از نقاط مثبت این اثر به‌حساب می آید. ترک هشتم یعنی وهم با نواختن آرپژ در فضای دیمینیش حسی از ترس و اضطراب را به مخاطب می دهد و در قطعۀ نهم یعنی کوچ ناخواسته استفاده از تکنیک هارمونیک مصنوعی در گیتارالکتریک بارها به‌گوش می رسد و بارامانت با ساختن ریف هایی زیبا و نواختن آن ها با تمپوهای مناسب فضای انرژی بخشی را به مخاطب هدیه می دهد. قطعۀ پایانی به نام آشناپنداری بازهم حسی از تردید را برای مخاطب ایجاد می کند و انگار این قطعۀ پایانی بازگشت به فضای اولین قطعۀ آلبوم است؛ ضمن اینکه این آشناپنداری در ملودی اولیه این قطعه باز هم به‌گوش می خورد و اعضای گروه در ادامۀ فضای یکی از ریف های قطعه نهم این اثر را تولید کرده اند.

در چند سال گذشته گروه «بارامانت» تعدادی اجرای زنده در تالار فارابی، تئاتر مستقل تهران و سفارت اتریش داشته است، اما این گروه سعی کرده است که تنها اجراهای خود را به‌صورت مرسومی که در کنسرت های موسیقی در جریان است بسنده نکند و چند اجرای خود را به‌صورت پرفورمنس ارائه داده است. پرفورمنس را بیشتر باید یک ایده از هنرمند برای اجرای زنده دانست؛ در لحظاتی که وی با یک ایدۀ معین گام‌به‌گام در برابر مخاطب قرار می گیرد و این اجرا می تواند به‌صورت بداهه مخاطب و خود اجراکننده را به‌چالش بکشد. «بارامانت» هم از این‌گونه اجرا مخاطبان خود را بی بهره نگذاشته است و در سال 1397 در پلتفورم داربست پرفورمنس «محدودیت» را به روی صحنه برده است. در این اجرا هیچ محدودیتی برای ورود و خروج مخاطبان در سالن اجرا وجود نداشت. مخاطبان برای جابه‌جایی در سالن با محدودیتی روبه‌رو نبودند و بیشترین توجهی که مخاطب را به‌سوی خود جذب یا دور می کرد محدودیت در شنیدن قطعات موسیقی بود. حامد بابایی، امیر خوش‌حرف و کیوان موسوی به روی صحنه امدند و به اجرای موسیقی پرداختند اما صدایی از اجرای موسیقی آن ها در سالن شنیده نمی شد و تنها مخاطبان می-توانستند با دو هدفونی که در سالن وجود داشت به اجرای گروه «بارامانت» گوش دهند و هر فرد تنها می توانست دو دقیقه از هدفون استفاده کند. این پرفورمنس برای برخی از مخاطبان عجیب به‌نظر می آمد چرا که برعکس کشورهای پیش‌رو در هنر، در کشور ما به پرفورمنس توجهی نشده است و مخاطب با این‌گونه از اجرا بیگانه است. کشوری که هنوز در گیرودار مجوز گرفتن و لغو یک‌شبۀ کنسرت ها است و هنرمندانش از ابتدایی ترین حقوق خود بی بهره هستند، تعجبی ندارد که با مدرترین سبک ها و اجراهای هنری در سراسر دنیا بیگانه باشند.

ژان پل‌سارتر متفکر نامدار فرانسوی می گوید: «مردن کافی نیست، باید به موقع مرد»، شاید این جملۀ سارتر گفتار مناسبی برای بیان احساسات و اندیشۀ آلبوم «هومرگ» باشد. آلبومی که با موسیقی خود گاه به‌سوی مرگ می دود و گاه مرگ او را دنبال می‌کند. گاه با ریف های زیبا و با تمپو بالا موسیقی دلخواه هواداران این ژانر را پدید می آورد و گاه با تغییر فضا و به‌دور از هیاهو و پیچیدگی مخاطب را به اندیشه دعوت می کند. «بارامانت» موسیقی را ابزاری برای به‌رخ کشیدن قدرت نوازندگی و استفاده از تکنیک های نابه هنگام نمی داند بلکه ان را برای انتشار مفهوم صحیح هنر یعنی ابراز احساسات و اندیشه به‌کار می برد