آدم معمولی
نگاهی به تازه ترین آلبوم آزی آزبورن
ماهنامه هنر موسیقی، شماره 180
سال نشر 1399
نگارنده: محمد بیگی
آزی آزبورن نیم قرن است که در عرصه موسیقی فعالیت می کند. او در نوجوانی به کار در کارخانه، لوله کشی و کشتار گاه مشغول شد و با شنیدن کارهای گروه بیتلز در زندگی اش تحولی بزرگ پیش آمد و به سوی دنیای موسیقی کشیده شد. آزی همراه با بلک سبث به موفقیت های زیادی رسید و پس از جدایی از آن ها با انتشار آلبوم های شخصی خود روند صعودی موسیقی خویش را حفظ کرد. آزی در کتاب خاطرات خود بارها از فراز و فرودهایی که در دنیای موسیقی داشته، گرفتاری در دامان الکل و کوکائین و عشقی که به همسر خود شارون آزبورن دارد یاد کرده است. او در هشتم دسامبر 1948 در شهر بیرمنگام انگلستان به دنیا آمد و تنها با آمپلی فایری که پدرش در دوران نوجوانی برای وی خریده بود به خوانندگی علاقه مند شد و در دل طبقه ی کارگر و فقر مطلق فعالیت خودش را در دنیای موسیقی آغاز کرد و اکنون به یکی از برجسته ترین و البته ثروتمندترین هنرمندان دنیای موسیقی تبدیل شده است. جان مایکل آزبورن که همگان او را با نام هنری آزی می شناسند پس از انتشار نُه آلبوم با گروه بلک سبث و یازده آلبوم شخصی بار دیگر در سال 2020 باز گشته تا با دوازدهمین آلبوم خود تحت عنوان «آدم معمولی» هوادارانش را خشنود سازد
فضای کلی تازه ترین آلبوم آزی آزبورن در راستای آلبوم های پیشین حرکت می کند که همراه با موسیقی سنگین هوی متال و ملودی وکال های زیبای آزبورن می باشد اما چند فاکتور به این آلبوم اضافه شده که آن را کمی متفاوت تر از اثرهای پیشین کرده است. موضوع اول نام قطعات آلبوم است و آزبورن انگار می خواهد با این اسامی با مخاطبش آخرین گفت و گویش را داشته باشد و کلام آزبورن در ترانه ها سرشار از نوستالژی و بدرود گفتن است. ترانه هایی با اسامی «تمامی زندگی من»، «بدرود»، «در زیر گورستان» و «امروز روز پایان است» این حس مرور حسرت بار خاطرات خوب و بد گذشته را بیشتر برای مخاطب تداعی می کند. موضوع دوم دعوت آزبورن از چند تن از برجسته ترین هنرمندان دنیای موسیقی است که او را در این آلبوم همراهی کرده اند و حاصل این همکاری یکی از زیباترین قطعات این آلبوم یعنی «آدم معمولی» شده که آزبورن به همراه التون جان و نوازنده ی برجسته ی گیتار الکتریک یعنی اسلش آن را عرضه کرده است. آزبورن در قسمتی از ترانه ی این اثر می گوید
برای این که به شهرت برسم هنوز جوانی بیش نبودم
اما دیگر همگان مرا می شناختند
دیگر شب هایم با تنهایی سپری نمی شود، چرا که شما را در کنارم دارم
به سفرهای زیادی رفته ام
چه اشک ها و لبخندهایی که از شما ندیده ام
و باید بدانید که تمام این ها برای وجود شما بوده است
آزبورن در قطعه ی «آدم معمولی» موسیقی را با تمپو پایین و بسیار با احساس پیش می برد. او در موزیک ویدئوی این آهنگ خاطرات خود را بر روی پرده ی سینما می بیند که از نوجوانی تصویر او، دوستان و اطرافیانش در مقابل چشم هایش مرور می شود و خود و مخاطب را در مسیری از غلیان احساسات قرار می دهد. همچنین حضور یک ارکستر با بیش از هشتاد نوازنده در این آلبوم باعث شده که از لحاظ ارکستراسیون و رنگ صوتی سازها با آلبوم پویاتری همراه شویم. آزبورن تا کنون با نوازندگان مختلفی برای تهیه آلبوم هایش همکاری داشته و این بار به سراغ آندره وات رفته است. آندره سولو گیتار بسیار زیبایی در آهنگ «تقدسی برای امشب» نواخته که با شعر غمگینی از آزبورن که بوی مرگ و خداحافظی می دهد هم خوان شده است. جایی که ازی در این ترانه میگوید
به چه چیز می اندیشم آن هنگام که کلمات آخر را بر زبان می-آورم
چه احساسی دارم؟
تنها یک گام دیگر باقی ست تا طعم بوسه ی مرگ را بچشم
به چه چیز می اندیشم آن هنگام که نفس آخر را می کشم؟
آلبوم «آدم معمولی» مورد ستایش منتقدین موسیقی نیز قرار گرفته است. فرد توماس در مورد این اثر می نویسد: «تهیه و تنظیم آلبوم به بهترین شکل ممکن صورت گرفته است. من نمی دانم آزی بعد از بعد پنجاه سال فعالیت در حوزه موسیقی و در 71 سالگی چگونه آن قدر تمیز ترانه ها را اجرا کرده است. در آلبوم آدم معمولی آهنگ هایی به چشم می خورد که جز بهترین کارهای وی تا کنون به حساب می آیند» همچنین دیگر منتقد موسیقی یعنی جو اسمیت می نویسد: «یکی دیگر از آلبوم های قابل تقدیر آزبورن عرضه شد. با وجود این که یکی دو تا از آهنگ های این آلبوم جای بیشتری برای کار کردن داشت اما آزی در مجموع اثر قابل تاملی را برای شنوندگان خودش تهیه کرده است» کوری گرو از مجله رولینگ استون می گوید: «آزبورن آهنگ هایش را با شور و نشاط جوانی می خواند و به شما اصلا این حس را نمی دهد که او 71 سال سن دارد. در این آلبوم ترانه هایی وجود دارد که عمیق هستند و شما را به فکر می برند
نگارنده نمی داند که آلبوم «آدم معمولی» آخرین اثر آزی آزبورن است یا نه اما هر چه باشد فضای آلبوم نشان می دهد که او بیشتر از آلبوم های قبلی اش به مرگ فکر می کند و در ترانه هایش به جست و جوی پاسخی برای جهان پس از مرگ است، جهانی که تا کنون اندیشمندان فراوانی در موردش نظر داده اند و از آن جا که مرگ مفهومی انتزاعی است پاسخ روشنی برایش پیدا نکرده اند. ترانه های آزبورن که در جست و جوی پاسخی برای مرگ است ما را یاد جمله ای از میخائیل باختین می اندازد که می گوید: «هیچ چیز هراسناک تر از نبودن پاسخ نیست» و به نظر می رسد آزبورن این کنجکاوی و نبودن پاسخ را به زیبایی در ترانه هایش واکاوی کرده است. او در قسمتی از ترانه ی آهنگ «در زیر گورستان» می گوید
از خواب بلند شدم و از خودم متنفر بودم
مرگ هم به یاری ات نمی آید وقتی که از کسی کمک می خواهی و به گریه می افتی
هیچ جایگاه بلندی نتواست که مرا از عمق جهنم نجات دهد
باید ذهنم را به چیزی مشغول کنم تا بتوانم از این شرایط بیرون بیایم
در زیر گورستان
همگان تکه استخوانی بیش نخواهیم بود
هر مقام و جایگاهی هم که داشته باشی
از مرگ راه گریزی نیست
دیگر نمی خواهم با دروغ زندگی کنم
در زیر گورستان هوا بسیار سرد است
و همه ی ما تنهای تنها خواهیم مرد