هجی کردن خویش در خوانش تاریکی

درنگی بر دو ترانه محمد بیگی، خواننده، شاعر و مترجم معاصر

نگارنده: شاهرخ تندرو صالح

 

روزگار سخت و بی‌رحمِ نان و نوا، روزگار افروختن عودِ صبر در معابر تاریک، روزگار سلاخی امید و بی‌رمقی سایه دیوار انتظار. در چنین حال، هنرمند، جان در گرو کدام آرمان بگذارد که پشیمانی، بر او آوار نشود؟

محمد بیگی فرزند زمانه خود است و راوی جان خود. او از نسلی است که ذره ذره، اعتماد و شکوفایی را هجی می‌کند. دو ترانه او، شفافیت صریح ایستادگی در برابر هجوم بازدارندگی است. هجومی که در آستانه شکل‌گیری گفتمان انتقاد و اعتراض، در چنبره تعابیر مستبدانه و هیولایی، گرفتار آمد و سربلند و پرسشگر، همچنان ایستاده است.

ترانه‌های راک فرصتی برای جستجو در خود است. این فرصت در ترانه‌های محمد بیگی به خوبی، مرکز اصلی پرسش‌های نسل‌های شریف ایران ما را نشان می‌دهد. هر واژه‌ای که از این ترانه‌ها روایت می‌شود و بر جان ما می‌نشیند نخست حال و هوای زمانه را می‌نمایاند و سپس، با ما در خوانش تاریکی‌ها، همراه می‌شود. به یقین صدای معترض روشنان، همان معابری است که راه را نشان می‌دهد. راهی که هر مخاطب، با جان خود آن را می‌آزماید.

تامل بیگی در انتخاب مضامین، از بهار شاعر و روشنگر تا یغما گلرویی عزیز، صدای معترض جان ما امتداد دارد. او در این دو ترانه، عرصه‌هایی از تاریخ را در تاریک روشنای شعر اعتراض بازخوانی می‌کند. پیام او همان پیام “این نیز بگذرد” و “عبور از خارزار رنج و خشونت “است:

این پیر پوک خواهد پژمرد

بر آستان صبر جوان ِ جوانه‌ها

و عطر مهربانی و آزادی

خواهد شکفت

از تاریکی‌ها عبور کنیم و در تاریکی نمانیم. مهربان باشیم و بی چشمداشت از این و آن، و بی‌افسوس و دریغ، دیدن و درست دیدن را تجربه کنیم.

شک نداشته باشیم که کمر استبداد محمد علی شاهی شکسته و شادی، نفس در نفس‌های بهار، راهدار ماست.

مضامین برگزیده محمد بیگی در این دو ترانه، خوانش پدیدار شناسانه از قساوت، رنج جوانی، پرسشگری و بیرون زدن از صف مردگان است. به یقین صدای او، یادآور گمشده‌های نسل من نیز هست. برای این شاعر شریف، مترجم اندیشمند و هنرمند آزاده آرزومند بهترین‌ها هستم. گرم باد طنین نفس‌هایش و صدایش و آوازش و شادی باشد و ترانه باشد و روشنی باشد و مهربانی.